امام رضا

امام رضا

تفکر و سبک زندگی امام رضا (ع)
امام رضا

امام رضا

تفکر و سبک زندگی امام رضا (ع)

مقدمه

 امامان شیعه(ع) اسوه و الگوی فکری، اعتقادی و عملی و اخلاقی هستند و راه نجات در پیروی از آنان است و ائمه،(ع) در تمام جهات، برای ما مقتدا و نمونه و«امام » اند،

در قول و فعل، در اخلاقیات و اجتماعات و در همه چیز. به فرموده امام علی(ع): اُنظُروا اَهلَ بَیتِ نَبِیّکُم فَاَلزِمُو اسمَتَهُم وَ اَتّبِعُوا اَثَرهُم

 

با توجه به  حیات و ابعاد گوناگون زندگی امام رضا (ع) ،می توان تفکر و سبک زندگی ایشان را به عنوان راه و رسم زندگی خود اقتباس کرد و بر این اساس اصول حاکم بر زندگی خود را در جهان امروز که پر از ابهام می باشد،دریافت.

 

 ابهام و چند گانگی در جهان امروز خیلی از ما انسان ها را دچار سرگردانی کرده است فلسفه حاکم بر زندگی ما ،اعمال و رفتار ما همه و همه منبعث از فلسفه زندگی انسان هاست.

 

امید است که این وبلاگ مورد استفاده شما دوستان عزیز و عنایت الهی قرار گیرد.

پذیرایی از مهمان

در فرهنگ ما این جمله معروف است که «میهمان حبیب خداست» و به این گونه برای میهمان ارج و احترام قائل می شویم. این رفتار و نگرش پسندیده ریشه در آموزه های اسلامی و سنت و سیره امامان معصوم دارد.

شیخ صدوق در کتاب «عیون اخبار الرضا(ع)» از یک میهمانی ویژه گزارشی می دهد که در آن نحوه پذیرایی از میهمان و ادب میهمان داری را بازگو می کند.

احمد بن ابی  نصر از اصحاب برجسته امام رضا(ع) نقل می کند که در ایام حضور آن حضرت در مدینه، روزی حضرت رضا(ع) برایم مرکبی فرستاد که نزد آن حضرت بروم. من نیز سوار بر مرکب شدم و به خدمت حضرت رسیدم و تا پاسی از شب نزد ایشان ماندم. چون امام(ع) خواستند از مجلس برخیزند، به من فرمودند: فکر نمی کنم در این موقع بتوانی به مدینه برگردی. عرض کردم: آری فدایت شوم. فرمودند: امشب را نزد ما بمان و صبح به یاری خدا حرکت کن. عرض کردم: مانعی ندارد همین کار را می کنم فدایت شوم.

حضرت خدمتکارشان را صدا زدند و به او فرمودند:«بستر خواب مرا برای او پهن کن و ملحفه مرا که زیر آن می خوابم بر آن بستر بیفکن و بالش مرا هم زیر سر او بگذار.» با خود گفتم:کیست که این اندازه مقام و منزلتی که نصیب من شده، نصیبش شده باشد؟! خداوند نزد حضرت مقامی به من عطا فرموده که به احدی از اصحاب و شیعیان ما عطا نکرده است، مرکب خود را برایم فرستاد تا سوار شوم، فراش خود را گسترد تا در لحاف و رختخواب آن حضرت بخوابم و شب را به روز آورم و هیچ یک از اصحاب ما را نصیبی این چنین نشده است. احمد ادامه می دهد: من نشسته بودم و این خیالات را در دل می گذراندم که ناگهان امام(ع) فرمودند: ای احمد! امیرمومنان علی(ع) وقتی صعصعه بن صوحان مریض بود به عیادت او رفت و صعصعه این را سبب افتخار خود شمرد و بر مردم به آن فخر می کرد، پس تو این کار را نکن و از برای خدا تواضع و کوچکی کن، سپس آن حضرت بر دست خویش تکیه کردند و از جا برخاستند.